هیئت رهروان شهدا

شهدا را یاد کنید ولو با ذکر یک صلوات

هیئت رهروان شهدا

شهدا را یاد کنید ولو با ذکر یک صلوات

نام:   علی    نام خانوادگی:    فخارنیا     تاریخ شهادت:  ././.   

سن هنگام شهادت: ... سال          منطقه شهادت: ...

عملیات: ... 

<<----------------------- روابط عمومی هیئت رهروان شهدا ----------------------- >>

زندگی نامه ایشان به زودی...

علی فخارنیا
 

در آستانه عملیات والفجر مقدماتی در سال 1361 علی نوجوانی 15 ساله بود. به علت کمبود سن از اعزام وی به جبهه ممانعت به عمل می آمد که بالاخر با اصرار به مسئولین اعزام نیروی بسیج ، توانست پس از طی آموزش نظامی راهی جبهه های نور علیه ظلمت شود. عده ای نا آشنا با فرهنگ جهاد و شهادت فکر میکردند این نوجوان احساساتی شده است و بیشتر از چند ماه در جبهه نمی ماند ، ولی این بسیجی نو جوان بسیار مصمم و محکم قدم برداشته بود و با انتخابی آگاهانه تلاشی نستوه را آغاز کرد. وی با شش سال حضور مداوم و مستمر در جبهه توانست محبت خود را نسبت به حق و براعت نسبت به باطل در کربلاهای ایران نشان دهد.

علی چهره آشنای بسیجیان دریادل در لشگر پیروز 27 حضرت رسول (ص) بود. در صف عاشقان حرکت می کرد و در پی دیدن روی یار روز شماری می کرد.

در عملیات والفجر مقدماتی و عملیات والفجر یک در تپه های رملی فکه او را دیدیم ، در عملیات والفجر سه در منطقه مهران ودر عملیات والفجر چهار روی قله های مرتفع کانی مانکا تحرک بسیار خوبی از خود نشان میداد. در عملیات هورالهویزه در اواخر سال 1363 شرکت داشت. و قبل از آن در جزایر مجنون به همراه دیگر رزمندگان در عملیات خیبر جانفشانی کرد. در عملیات والفجر 8 فتح فاو علی نبرد سخت و حماسه ای داشت.

در خانواده علی همه رزمنده بودند. گاهی اوقات چهار برادر به همراه پدر رزمنده خود در جبهه حضور داشتند و در عملیات ها شرکت میکردند ، عباس فخارنیا در عملیات کربلای یک در آزاد سازی شهر مهران در تابستان سال 1365 به شهادت رسید. او هم به مانند علی آن زمان حضور مستمر و دائم در جبهه را حفظ کرده بود ، به ملکوت اعلی پیوست. علی فخارنیا فرزند انقلابی و گمنام امام از اخلاص بالایی برخوردار بود و بر این مدعا همین بس که کسی حتی نزدیکترین افراد از کارنامه عملیاتی وی اطلاع کاملی ندارند و نمیداند که او در چند عملیات شرکت کرده و یا چنر بار ترکش خورده ، مجروح و یا شیمیایی گشته است.

صدمه پذیری در راه حق را به شکل ناشناس و گمنام خوش داشت و فقط در دفعاتی که میزان جراحت وی بالا بوده و علی مدتی دز بیمارستان بستری می گشت خانواده و دیگران مطلع می شدند که علی مجروح گردیده است. دو بازوی وی در عملیت ترکش خورده و شکسته بود و در اثر سلاح شیمیایی دشمن دچار آسیب شده بود ولی باز خنده با صفایش از لبانش دور نمی شد و با شوق وصف ناپذیری از جبهه و عملیات سخن می گفت.

علی فخارنیا یکی از فرزندان انقلابی امام و بسیجیان پا برهنه جهان اسلام بود و ارادت بسیاری به رهبر معظم انقلاب نشان می داد و در یکی از آخرین نوشته های او می توان عشق و علاقه و اعتقادش را به حضرت امام مشاهده نمود که می نویسد :

" با سلام بر رهبر کبیرمان که کوهها باید استواری و دریاها خروش را باید ار او یاد بگیرند ، آن پیری که چون لب به سخن می گشاید شرق و غرب را در امواج سخنان خویش گیج می کند ، سخنانی که گویی از سرشت و اعماق دل میلیونها انسان بیرون می آید و او بعد از چهارده قرن دوباره انقلابی را به سبک انقلاب امام حسین (ع) در روز عاشورا و کربلا به پا کرد و به ندای هل من ناصر حسینی پاسخ مثبت داده و می رود تا با رهبری پیامبر گونه اش طوفانی که از ایران شروع به خروشیدن گرفته کاخهای سفید و کرملین را از جای برکند. "

در پی پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی جمهوری اسلامی در 27 تیر 1367 ، علی که در مرخصی بسر می برد بسیار نگران و ناراحت به نظر می رسید. او از درون سیلاب های خون و شراره های آتش آمده بود. صدها تن از دوستان و یاران وی به شهادت رسیده بودند و علی که احساس می کرد از قافله خونین شهدا جا مانده است آشفته حال نشان میداد و اوضاع بر وی سخت میگشت و در آن روزها فقط فریاد مظلومیت پیر جماران امام مجاهدین ، توانست علی را آرام کند.

مرید به امر مراد آرام گشت ، انگار این نفس مطمئنه بغض و کینه نسبت به دشمنان اسلام را در سینه خود جمع کرده بود و مطمئن بود که در آینده نزدیک ، به صف یاران شهید خود می پیوندد.

با تعرض دشمن بعثی در روز جمعه 31/ تیر/ 1367 برای اشغال خرمشهر ، علی بسیار سبک بار تر و وسیع تر به سوی جبهه شتافت. می گفت درنگ جایز نیست. تا میدان جهاد و شهادت باقی است و در بهشت باز است برای رسیدن به فیض شهادت باید عجله نمود.

عملیات مرصاد آغاز شده بود. علی از آغاز ، تا بحال وصیت نامه ننوشته بود ولی دیگر احساس می کرد که انتظار پایان یافته و نوبت برای اتصال به بارگاه محبوب فرا رسیده است.

در ساعاتی قبل از شهادت در چندید سطر ، خون نامه را کوتاه و مختصر با دنیایی مطلب پند آموز نوشت. دیگر اتنظار پایان یافته است و شهادت شیرین تر از عسل در پیش علی قرار گرفته است ، و او به یاران خود می پیوندد و در همین چند خط کوتاه در پیام خونش ،شوق شهادت و شتاب به سوی بهشت در او موج می زند که می گوید :

" از خداوند متعال می خواهم مرا به صف عاشقان برساند ، چون دیگر ماندن سخت است ، دوری یاران بسیار مشکل ... خیلی علاقه به شهادت دارم و همیشه از خداوند می خواستم اگر یک روز هم به آخر جنگ باقی مانده مرا هم شهید بمیراند. "

علی در همین جا به مردم قهرمان ایران سفارش می کند که :

" نگذارید امام تنها بماند ، ودر مصائب ائمه اطهار (ع) و خود را با انوار ائمه معصومین (ع) ومصائب آنها  آشنا کنید. "

یادش گرامی و راه خون بارش پردوام و پر رهروباد.

روزنامه جمهوری / سه شنبه 8 شهریور 1367

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی